۱/ همانندِ همۀ این سالهای ادبار، «استقلال» نقلوانتقالات را از دست داد؛ خروجیها مهم و تاثیرگذار بودند و مدیریت در جذب و تامین لیستِ اول کادرفنی ناکام ماند. با این اوصاف که اینبار، با سیاستِ «اقتصاد مقاومتی»ِ شاگرد اولِ سازمان خصوصیسازی، حتی حداقلها هم برای تدارک تیم فراهم نشد تا «جواد نکونام» با دستانِ خالی به مصافِ پرسپولیس، سپاهان و تراکتورِ تا بنِ دندان مسلح برود.
۲/ «قانون» در فوتبال ایران سالهاست بهعنوان یک «پیشنهاد» تعریف شده، نه ملاکی برای ساماندهی امور. رعایتِ سقفِ قرارداد هم چیزیست شبیه به همۀ مقرراتی که تا امروز برای دور زدن وضع شده. در این بین مدیریتِ استقلال بر خلافِ سایرِ رقبا شفافیت(!) را معیارِ عمل قرار داده تا یک ریال از سقف مجاز بیشتر هزینه نکند، این معمولی بستنِ استقلال نیز زاییده همان تفکری است که «اگر استقلال چهاردهم هم شود، من به قیمت حراج اعتبار خودم(!) حمایت میکنم.»
۳/ استقلالِ نکونام گامهای نخست را امیدوارکننده برداشت. ۲ بازی، ۶ امتیاز، ۴ گلِ زده و البته ۲ کلینشیت با آرایشِ پایه ۴-۲-۳-۱. ایده کادرفنی بهرهبرداری از خطدفاعی مستحکم است و استراتژی، پوشش فضاها، تراکم نفری، انتقال سریع از دفاع به حمله و استفاده حداکثری از فرصتهاست، آنهم با ایجاد برتری عددی در کانالهای جناحین و ایجاد فضا برای فولبکها و وینگرها در کنار اولویت قرار دادن ضربات ایستگاهی و شروع مجدد.
۴/ در استقلال همچنان ابزار فراهم نیست، پس انتظارات را نباید بیش از حد بالا برد. با این نظم و کاریزمای تیمی در کنار اتحاد و همدلی کادرفنی و بازیکنان میتوان نگاه امیدوارنهتری به آینده آبیها داشت و موفقیت دور از دسترس نخواهد بود، هرچند سوء مدیریتِ خطیرِ مدیران باشگاه دردسر میسازد، اما ظرفیتِ روانی امروز کادرفنی استقلال، میتواند برگ برنده باشد.