به گزارش دبل استار، دوباره تقویم به این روز رسید، روزی که چند جوان دوچرخهسوار دست به تاسیس یک باشگاه زدند. شاید آنها تصور نمیکردند که سالها بعد این باشگاه، محبوبِ میلیونها نفر باشد.
پرتکرار ترین جمله هواداران استقلال این است که”من از بچگی استقلالی شدم” و هر کدام دلایل زیادی دارند تا از آن روز و رفاقتشان با این محبوب آبی بگویند، اما تفاوتی در اصل داستان ندارد. همگی یک روزی را از این تاریخ ٧٨ ساله را دست دوستی دادهایم به استقلال و تا به این لحظه با هر جنسیت و سن و سالی که داریم، پای رفاقتمان ماندهایم. رفیقی که همیشه در لحظات سخت یارانی داشت تا از او حفاظت کنند، تیمسارها، دانایی فردها، منصور و ناصرهایی داشت که گره خوردهاند به نامِ بزرگ و پر افتخارش. چه روزهایی که جوانانِ کهنسالِ این روزها در تمامی رویدادها کنارش نبودهاند و چه یاران خردسالی که در همین مدت اشکشان برای استقلال جاری نشده.
شاید اوج خوشبختی جایی است که هر سال در تاریخ ١٨ شهریور این کهنه رفیق شاهد عاشقان تازهای است.
استقلال، حالا مثل یک فرد ٧٨ ساله شده که کمی قامتش خمیده، اما همچنان با صلابت است. نمیدانیم، شاید او هم امروز به سراغ کنج خلوتش رفته تا مرور کند این سالها را، از روزهای پر افتخار و جام آوری تا روزهایی که ناخوشی به سراغش میرفت. او ورق میزند آلبوم خاطرات را و دستی میکشد بر تصاویری که یک روز با تمام وجود لمسشان کرده و حالا همگی خلاصه شدهاند در یک قاب.
در ادامه یادآوری هایش آمدن ها و رفتن ها را مرور میکند، یارانی که روزی چه در زمین یا روی نیمکت قدرت و افتخار بخشیده و رنگ و لعاب زدهاند به قدمت این قلعه تا روزهای شیرینی در تقویم این باشگاه ثبت شود.
تا همین چند سال پیش روز ١٨ شهریور را باید تنها جشن میگرفتیم اما نه تا روزی که یکی از عاشقان تازه نفس همگی را در بُهت رفتنش نگه داشت. سحری که در روز تولدِ معشوق، با او وداع کرد.
این تاریخ ٧٨ ساله که پر از تلاقی روزهای تلخ و شیرین است، حالا یک دور ٣۶۵ روزه دیگر را گذراند تا بیش از پیش اعتبار ببخشد به فوتبال و ورزش این کشور.